خدا کیست؟خدا را چگونه می توان دید؟خدا کجاست؟خدا...
شهیدداودآجورلو
شهیدداودآجورلو-عشق

السلام علیک یا بقیه الله

سلام دوستان ، من کوچکتر از آن هستم که بخواهم خدا را به شما معرفی کنم زیرا فطرت شما فطرتی خدایست.التماس دعا.

خدا کیست؟؟!!!!

خدا همان كسي است كه دادرس است، آن گاه كه از او داد خواهي شود!.

خدا همان كسي است كه پذيرا و جواب گو است، هر آن گاه كه خوانده شود و از او چیزی خواسته شود.

خدا همان كسي است كه تمام آفريدگان، به هنگام نيازمندي ها و نا اميدي ها، به سوي او والِه ، حیران و شيدايند.

شخصي از امام صادق(ع) سئوال کرد:ای پسر رسول خدا! مرا، بر خدا، راهنمایی كن!.  خدا کيست؟!.   جَدَل ‏كنندگان بر من، زياد شده‏اند، آن ها با این سئوال مرا گيج و حيران ساخته‏اند!.

•   امام صادق(ع) فرمود: اي بنده خدا! آيا هرگز، سوار كشتي شده‏اي؟!.

•   گفت: آري!

•   امام صادق(ع) فرمود: آيا شده است كه آن كشتي بشكند، و هيچ كشتي دیگری هم نباشد كه تو را نجات دهد؟!. آيا شده است كه آن كشتي بشكند، و هيچ شناوري هم در آن نزدیکی نباشد، كه تو را بي‏ نياز سازد؟!.

•   گفت: آري، پيش آمده است.

•   امام صادق(ع) فرمود: آيا در آن هنگام، به دلت افتاد كه چيزي از چيزها، قادر است، تو را از آن ورطه بلا آزاد كند؟!.

•   گفت: آري!

•   امام صادق(ع) فرمود: پس؛ آن چيزی كه به دلت افتاد، همان خدا است. خدایی كه بر آزاد كردن و نجات دادن تو، توانا است. - هنگامي كه هیچ منجي و نجات دهنده ی ديگري نيست - او داد رسي، توانا است، هنگامي كه فريادرس و دادرسي نيست.

خدا چگونه است و كجا است؟

محمد بن عبد الله خراسانى خادم امام رضا (ع) گوید:

مردى از مادى‏ها ، شرفیاب حضور امام (ع) شد و جمعى هم نزد آن حضرت بودند، امام رضا (ع) به او فرمود: آهاى مرد بگو بدانم اگر عقیده شما درست باشد با اینكه درست نیست آیا ما و شما هم سود و برابر نیستیم؟ آنچه نماز خواندیم و روزه داشتیم و زكاة پرداختیم و اقرار كردیم زیانى به ما ندارد؟ آن مرد خاموش ماند و پاسخى نداد، باز امام فرمود: ولى اگر عقیده ما درست باشد و مسلما درست است، چنین نیست كه شما هلاك شدید و نجات یافتیم؟

آن مرد گفت: (خدایت رحمت كناد) به من بفهمان، خدا چگونه است و كجا است؟

امام: واى بر تو، این فكرى كه دنبالش رفتى غلط است، خدا با خلق ماده (كه در مكان بوده) مكان را تحقق بخشیده و خود در مكان نیست، او است كه چگونگى را پدید آورده و چگونگى در وى نیست، او را نتوان به چگونگى و به جایگاه شناخت، به هیچ حسى درك نشود و با چیزى سنجیده نگردد.

آن مرد: در صورتى كه به هیچ چیزى درك نشود چیزى نیست و واقعیتى ندارد.

امام: واى بر تو، چون حواس تو از ادراك وى درمانده‏اند، منكر پروردگاریش شدى ولى به دلیل اینكه حواس ما از ادراك او درمانده یقین كردیم كه او پروردگار ما است و بر خلاف همه چیزها است كه آنها را به حواس خود درك كنیم.

آن مرد: به من بگو از چه زمانى بوده است.

امام: تو به من بگو از چه زمانى نبوده است تا من بتوانم بگویم از چه زمانى بوده است.

آن مرد: دلیل بر وجود او چیست؟

امام: چون من تن خود را بنگرم و توانا نیستم كه در طول و عرضش كم و زیادى كنم و همه بدیها را از آن دور كنم و هر سودى را براى آن جلب كنم، دانستم كه این ساختمان وجودم سازنده دارد و به او اعتراف كردم، با اینكه مى‏بینم گردش چرخ به توانائى او است و هم پیدایش ابرو گردش باد و چرخش خورشید و ماه و ستاره‏ها و آیات شگفت آور و روشن دیگر را و دانستم كه براى این وضع منظم حسابگر ایجادكننده‏اى است‏

به نظر شما، خدایی به این بزرگی، کجاست یا که او در کجا، جا می شود؟. متوجّه شدیم که خدا همه جا هست، نه این که از یه نقطه به نقطه دیگری می رود، نه!... خداوند آن قدر بزرگ است که همه جا هست، همه جا. اگر بگوییم؛ خدا جایی نیست، یعنی؛ ... خدای ما ناقص است، یعنی آن خدای بزرگی که گفتیم، یک جایی هست که خدایی نمی تواند بکند، پس خدای کامل همه جا هست، هیچ جایی نیست که خدا نباشد.

خدا چه شکلی است؟.

به نظر شما، آیا برای خدایی با این عظمت که گفتیم، می شود شکلی تصوّر کرد، به طور مثال؛ وقتی می گوییم؛ خدا تو این اتاق هست، شکلش مثل اتاق، یا وقتی می گوییم؛ خدا در زمین هست، شکلش مثل کره زمین است، یا وقتی می گوییم خدا همه جا هست؟!.

نه!!!!!!!! برای خدا شکلی نمی شود تصوّر کرد، چون همه شکل ها در خداست. خدا بر همه چیز احاطه دارد. نمی شود گفت؛  خدا در هر قالبی که قرار می گیرد، مثل آن قالب می شود. اگر بگوییم؛ خدا چه شکلی است؟!.  یعنی؛ خدای خود را در یک قالب گذاشته ایم. خوب! یعنی؛ چیزی هست که از خدای ما قوی تر است و توانسته است خدای ما را محدود کند، زیرا که خدای ما شکل آن شده است، به طور مثال؛ مربع، دایره و ... چون خدا هرگز نمی تواند به شکلی باشد، پس از همه چیزها بیرون است، ولی باید بدانیم خدا در همه چیز هست، در همه جا هست و ما هم می توانیم او را ببینیم؟!.

آیا ما می توانیم خدا را ببینیم؟!.

بله! یعنی؛ می شود خدا را دید؟!.

برای این که خدا خیلی بزرگ است ما نمی توانیم او را به راحتی ببینیم، یعنی چشم های ما محدود است. شما وقتی چشم هایتان را باز می کنید، ثابت به یک نقطه نگاه می کنید، چقدر از محیط اطرافتان را می بینید؟!. خوب معلوم است حدود 170درجه اطراف خودتان را می بینید. آیا می توانید بگویید چون پشت سرم را نمی بینم  پس چیزی نیست؟!.

نه!نمی شود. پشت سر من هم هست، وجود دارد، ولی من نمی بینم. حالا خدایی که این قدر بزرگ است که تمام عالم را در برگرفته، او را چه طور می شود دید؟خدا در همه چیز هست، یعنی؛ هر چیزی که وجود دارد به خاطر وجود خداست. در اصل، خدا به آن چیز اجازه داده که وجود داشته باشد. اگر این طور نبود که چیزی همین جوری خودش به وجود بیاید که بازم خدا را ناقص یک مثال دیگه بگم : لامپ روشن است وسیم برق آن نیز در جلوی چشمان شما است آیا شما جریان الکریسته را می توانید ببینید ؟ آیا می توانی بگویی چون من جریان داخل سیم را نمی بینم پس برق وجود ندارد ؟در حالی که می بینی لامپ روشن است باز هم قبول نداری ؟ آری جریان الکتریسته در جریان است وبه همین وسیله لامپ روشن می باشد . پس هر چی هست با اجازه خداست و چون خدا هست آن هم هست. وقتی ما به یک گل نگاه می کنیم، داریم جلوه ای از خدا را می بینیم، یعنی؛ خدا خودش را این طور در چشم ما قرار می دهد. وقتی دریا یا آسمان را می بینیم کمی از عظمت خدا را می بینیم. آری! این طوری می شود خدا را دید.

چه طور می شود با خدای یکتا حرف زد؟!.

ما نیاز به پرستش خدا داریم. از ابتدا این طور بوده است. امّا راز پرستش چیست؟ آیا شما وقتی داخل مدرسه یا یه مهمانی خانه اقوام می روید، آیا طرز صحبت شما و آداب و رفتارتان فرق نمی کند؟ به طور مسلّم فرق می کند. آدم هر جایی و با هر کسی که می خواهد برخورد کند باید احترام طرف مقابلش را داشته باشد. آیا شما می توانید همان طوری که با دوستتان داخل مدرسه حرف می زنید با مدیر یا ناظم هم حرف بزنید؟ آیا می توانید، خیلی کارهایی که تو خانه انجام می دهید، مثلا؛ تلویزیون ببینید، با لباس زیر تو مدرسه بگردید. معلوم است که نمی شود. آیا تا به حال شده است، شما را در یک مراسم رسمی دعوت کنند، مثلا؛ یک جشنی که به شما هدیه بدهند، آن جا هم با همان لباس، سر و وضعی که در خانه دارید، به آن جشن هم بروید؟ همان طوری که در خانه و با دوستانتان حرف می زنید بروید پشت تریبون و حرف بزنید؟

                                  

خوب!... حالا که شما این قدر برای صحبت کردن و حاضر شدن در یک مراسم، که همه مخاطبانش آدمیانی مثل خود شمایند، این قدر رعایت می کنید، آیا می شود برای حرف زدن و پرستش خدا هم، همین طوری بروید بایستید در مقابل خدا حرف بزنید؟ نه! شما باید آدابی را رعایت کنید. برای همین خدا طرز و روش صحبت کردن  با خودش را به ما نشان داده است.

چه طور می شود خدای یکتا را بپرستیم؟

جالب است بدانید خداوند متعال، برای این که به بشر یاد بدهد چه طور او را پرستش کنند، ادیان الهی و پیامبران زیادی را برگزیده است. آن ها مامور بودند تا راه و روش درست زیستن و صحیح عبادت نمودن را به ما آموزش دهند. چرا که، خدایی که همه چیز را خلق کرده است، فقط فواید و خواص هر چیز را می داند، نه ما که خودمان هم خلق شده ایم. خداوند در ابتدا پیامبران را فرستاد. برای این که مردم فکر می کردند که آئین خودشان درست است. آنها با خدای خیالی، که خودشان ساخته بودند پرداختند و حاضر نبودند راه پیامبران را پیش بگیرند. برای همین خداوند برای این که مردم بفهمند که چقدر اشتباه می کنند و خداهای دروغین قدرتی ندارند و هیچ سود و فایده ای برای مردم ندارند، به پیامبرانش معجزه و نشانه هایی داد که مردم متوجّه شوند.

خداوند 124هزار پیامبر، در دوران های مختلف برای راهنمایی و ارشاد مردم برگزید، تا به مردم راه و رسم زندگی و آئین خدا پرستی را بیاموزند. جالب است بدانید پیامبر، واژه ای است به  معنای کسی که پیام می آورد. امّا از سوی چه کسی؟ از جانب خدا. پس خدا خودش دارد به ما یاد می دهد. در این راه ادیان مختلفی ظهور پیدا کردند، که هر کدام دین قبلی خود را تایید و تکمیل می کرند. برای این که مردم به یک باره از دین فرار نکنند. ادیان اوّلیه که صورت گرفت، هر پیامبر، رسول بعدی را به مردم خودش معرفی می کرد، تا مردم راه را گم نکنند و پیامبر بعدی هم ضمن تایید دین قبلی نکات و بخش های جدیدی را جهت تکمیل دین قبلی اضافه م نمودند، ولی متاسفانه بسیاری از مردم نادان به دلیل همان تعصّبات و بی فکری های گذشته باز هم در دین قبلی می ماندند و بعد از مدّتی به دلیل نبودن پیامبر آن دین، به انحراف کشیده می شدند و حاضر نبودند از پیامبر جدید راه سعادت را فرا بگیرند.

ادیان الهی انسان را راهنمایی می کنند، ولی به دلیل این که خداوند یکتاست و همیشه برترین و بهترین راه را برای بندگان خود انتخاب می کند، به مردم بشارت دین کامل و واحد را داده اند که آخرین پیامبر باید این دین را به مردم معرفی می کرد. این دین تمامی ادیان قبلی را تایید می کرد و تمامی ادیان قبلی نیز بشارتش را داده بودند. بالاخره دین آخر با برگزیده شدن پیامبر آخر حضرت محمد(ص) به نام اسلام آمد.

در ادیان قبلی که هر کدام با معجزه یک پیامبر ظاهر شده بود، فرامین خدا لحاظ شده بود تا دین آخر در آخرین مرحله از آموزش های دینی به مرحله تسلیم امر خدا برسیم، یعنی؛ اگر ادیان مختلف یکتا پرستی را بررسی کنیم، در نهایت به تسلیم می رسیم. این جا بود که دین اسلام ظاهر شد. در دین اسلام که مثل یک دوره کامل آموزشی است روش های صحیح و تکمیلی عبادت و پرستش خدا آموزش داده می شود. آداب سخن گفتن با معبود و حضور در مقابل او آموزش داده می شود.

سئوالی که این جا پیش می آید این است؛

آیا همه مردم دنیا خدا را می شناسند و او را درست می پرستند؟

بله، همه انسان ها به خاطر فطرت خدا پرستی که در وجودشان قرار دارد، خدا را می شناسند و می دانندخداست که همه چیز ها را به وجود آورده، فقط در برخی موارد به خاطر برداشت های اشتباه خدا را نمی بینند و این یعنی کفر. هر جایی که انسان خدا را نبیند، یعنی، به خدا کافر شده است. کفر = پوشاندن ( ندیدن).

•  خدا چیست؟

 • خدا کجاست؟.

•   خدا چطور است؟.

خوب!... حالا که فهمیدیم بهتر است ما یک خدای واحد داشته باشیم، باید ببینیم

•   این خدا چطور است؟

•   چگونه او را بشناسیم و پرستش کنیم؟

چون ما آدم ها خیلی از چیز ها را بلد نیستیم، ولی با مرور و گذشت زمان و تجربه، یاد می گیریم. برای همین نیازمندیم تا یکی به ما یاد بدهد، راهنماییمان کند، تا خدا را خوب بشناسیم؟

•   خدا باید کسی باشد که همه جا باشد.

•   خدا باید کسی باشد که همیشه باشد.

•   خدا باید کسی باشد که خیلی با عظمت باشد.

•   خدا باید کسی باشد که  هیچ ضعفی نداشته باشد، ( چیزی نتواند او را ضعیف کند).

•   خدا باید کسی باشد که قدرتمند، با هوش، دانا، مهربان، حکیم و ... باشد و بتواند هر کاری را انجام دهد و الّا خدا نیست.  

•   خدا کسی است که بتواند به بندگانش کمک کند.

•   خدا کسی است که بتواند بندگانش را به سعادت و خوشبختی هدایت کند. خدا موجودی است که آفریننده جهان و جهانیان است و هم او است که هیچ مانندی ندارد و تنها موجودی است که نیازمند به موجود دیگری نیست و تمام موجودات به او احتیاج دارند. اگر مقصود شما از چیستی، آگاهی از ماهیت خدا است، در پاسخ باید توجه داشت که اصولاً ماهیت خداوند به این معنا که مثلاً از چه چیز به وجود آمده یا ساخته شده و یا هر چیزی از این است، اصلاً صحیح نمی باشد. چنین فرض هایی، نشانه نقص و کمبود است و در ذات الهی راه ندارد. به عبارت دیگر خدایی که تصور میکنیم، خدا است و اصولاً خداوند در تصور و خیال ما در نمیآید و عقل نیز به ذات الهی راه نمی یابد به این معنا که ماهیت او را درک کند، چون لازمه آن، احاطه به خداوند است و خدای نامحدود در احاطه موجود محدود و عقل ناقص داخل نمیشود.
1 - راه دل یا فطرت
2 - راه حس و علم یا راه طبیعت
3 - راه عقل که از طریق استدلال فلسفی و عقلی به اثبات خدا میپردازد.
در قرآن کریم و روایات اسلامی از هر سه راه برای اثبات صانع استفاده شده و سخن در باب اثبات خدا بسیار است و قرآن کریم گاهی با بیانی شیوا، فطرت آدمی را به تأمل وامیدارد. راه فطرت همان غریزه خداخواهی و خداجویی است که نوعی جاذبه معنوی است که خداوند در نهاد هر انسانی به ودیعت نهاده است. این کشش و جاذبه بین من و تو و خدا همیشه عمر قرین و یار ما است. خداوند میفرماید: پس دیده خود را به سوی آیین الهی، متوجه گردان! این فطرتی است که خداوند انسان‏ها را بر آن آفریده است) در قسمت آخر این آیه فطری بودن گرایش انسان به دین و خداشناسی تأکید میکند.
راه حس و طبیعت نیز راهی است برای شناخت خالق. انسان وقتی به نظام هستی مینگرد، وقتی به زمین و زمان و دریا و خشکی و وجود خود می نگرد و نظم حاکم بر اینها را لحاظ میکند، می یابد خالقی وجود دارد که مجموعه عالم هستی را با نظم خاص، به نمایش گذارده است.
جالب آن است که بدانیم پیامبران نیامده‏اند که حس دینی و خداجویی را به انسان یاد بدهند یا حتی آنها را شکوفا کنند، بلکه آمده‏اند تا آن را به مسیر واقعی و صحیح آن هدایت کنند و از پرستش بت‏ها و خدایان خیالی به سوی خداوند واحد قهار سوق دهند؛ زیرا همان گونه گفتیم، حس خداجویی در وجود همه انسان‏ها بوده و هست، اما گاهی منحرف میشود.
راه حس و عالم طبیعت:
این موازنه و هماهنگی خارق‏العاده در بین موجودات، بیانگر صانعی بزرگ و تواناست که ما به یک نمونه از این هماهنگی اشاره میکنیم:
"همه نباتات و جنگل‏ها و بوته‏ها و خزه‏ها و به طور کلی رستنیها، ساختمان اصلی وجودشان ترکیبی از آب و کربن است. حیوانات کربن دفع میکنند و نباتات اکسیژن و از این رو هر گاه این عمل موجودات متوقف میماند، آن وقت یا حیوانات همه اکسیژن‏ها را مصرف میکردند و یا نباتات کلیه کربن‏ها را و چون موازنه به هم میخورد، نسل هر دو طایفه به سرعت رو به انقراض و زوال میرفت) آیا این یک نمونه کافی نیست که انسان اعتراف نماید که صانعی در کار است؟
راه عقل نیز برای اثبات کردگار باز است، هر چند این راه دشوارترین راهها می باشد. قرآن مشوق آدمی در این راه می باشد خلاصه سخن این که باید اذعان کرد که خدایی هست و آن خدا موجود واجب الوجودی است که این جهان اثر صنع او است.
برای اطلاع بیشتر توصیه میشود به کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله خدای جهان و جهان، اثر مرحوم علامه طباطبایی با حواشی استاد مطهری مراجعه نمایید. نیز کتاب همه باید بدانند اثر آیت اله ابراهیم امینی را مطالعه فرمایید

خدای واقعی خدایی است که برای محبّتش ما جوابی نداریم. خدای واقعی خدایی است که باید آن قدر بزرگ باشد که برای همه دنیا بتواند خدایی کند، ( این جا، آن جا، و ... یا در هر جای دنیا باشد، در کلّ آسمان ها و زمین، در کلّ کرات، همه جا ... باشد. خدای واقعی خدایی است که باید هر چه را، با هر اندازه ایی که می خواهد بتواند بوجود بیاورد، مثل؛ کوه ها، دریاها، آسمان ها، کرات، ستاره ها، آدم ها، ماهی ها، و ... .

خدای واقعی خدایی است که می تواند بنده ها یش را به راه درست هدایت کند. خدای واقعی خدایی است که می تواند به آن ها راه درست زندگی کردن را یاد بدهد. خدای واقعی خدایی است که می تواند به آن ها بگوید؛ کجا ها از چه چیزه هایی می توانند استفاده کنند و چه چیزهایی برایشان خطر دارد. خدای واقعی خدایی است که می تواند به آن ها بگوید چه چیز برایشان مفید است و چه چیزیی ضرر دارد.

خوب!... پس باید دنبال چنین خدایی بگردیم. وای!... خدای من، عجب خدایی!... .

حالا به نظر شما آیا ما می توانیم این خدا را پیدا کنیم؟!.

به طور مسلم نه!... . زیرا ممکن است مثل بت پرست ها اشتباه کنیم و هر چیزی را خدا بدانیم.

برای شناخت خدای واقعی چه کنیم؟.

همان طور که گفتیم خدای واقعی خودش بندگانش را راهنمایی می کند!. خدا برای این کار، افرادی را که مثل مردم عادی هستند، مثل ما حرف می زنند و ... را انتخاب می کند و آن ها را می فرستد تا آنها او را به ما معرفی کرده و راه درست را به ما نشان دهند.

شاید خیلی ها بپرسند چرا خدا خودش مستقیم با ما حرف نمی زند؟.

جوابش ساده است. خدا در طول شبانه روز، به انواع و اقسام راه ها، با ما حرف می زند، ولی ما دقّت نمی کنیم، مثالش این است که وقتی ما شیر خوار بودیم پدر و مادر ما چقدر به ما محبّت داشتند، چقدر با ما حرف می زدند، دیده اید که با بچه های کوچک چقدر حرف می زنند، ولی بچه هیچ کدام از حرف ها را نمی فهمد. نمی داند، آن ها چی می گویند. خدای ما هم با ما حرف می زند، ولی ما نمی فهمیم. با این حال، خدا برای صحبت با ما افرادی را هم انتخاب می کند، افرادی که مثل ما حرف می زنند و ...  خدا آنها را به عنوان پیامبر و راهنما می فرستد. آنها با زبانی ساده، راه خداشناسی، راه درست زندگی کردن و ...را آموزش می دهند. او خدایی است که خودش به وسیله آنها به ما یاد می دهد، مثل مدرسه؛ معلّم به ما درس می دهد ولی مدیر است که معلّم را برای هر کلاسی انتخاب می کند.

حالا...


شهیدداودآجورلو اللهم عجل لولیک الفرچ بحق زینب سلام الله علیه

درباره وبلاگ

شهدا دعا داشتند،ادعا نداشتند نیایش داشتند،نمایش نداشتند حیا داشتند،ریا نداشتند رسم داشتند،اسم نداشتندو... کجائید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت کربلایی، کجائید ای سبکبالان عاشق، پرنده تر زمرغان هوایی.
آخرین مطالب
نويسندگان